ماجراهای من و آقای کپی رایتر 2
ماجراهای من و آقای کپی رایتر
اپیزود دوم
سلام، سلام، من برگشتم بعد از یک وقفه طولانی. دلتنگم بودید، این را قویا احساس میکنم. اول از همه باید از این همه تاخیر پیشآمد کرده عذرخواهی کنم. زندگی همیشه آدمها را بطرز شگفتیآوری غافلگیر میکند. من هم در این مدت در همین دسته غافلگیرشدگان زندگی بودم! سایه زندگی و غافلگیریهاش مستدام. برسیم به داستان ماجراهای من و آقای کپی رایتر!
در قسمت قبل گفتیم که آقای دیوید اگیلوی، نویسنده شعار تبلیغاتی کمپانی اپل، یک کپی رایتر هستند که برای این کمپانی کار تولید محتوا را انجام دادهاند. اجازه بدهید قدم به قدم جلو برویم و قبل از تشرح واژه کپی رایتینگ و همینطور کپی رایتر، کمی ذهن خود را در مورد واژگان و اصول نگارش چنین متنهایی، باز کنیم. اول از همه باید بدانیم که چگونه یک متن تبلیغاتی بنویسیم که به اندازه کافی تاثیرگذار باشد. از چیزی که میخواهم بگویم تعجب نکنید اما کلماتی که در یک متن تبلیغاتی استفاده میشوند، دقیقا همان کلماتی هستند که ما در طول روز از آنها استفاده میکنیم!
هنر یک نویسنده این است که با استفاده از کلمات و رعایت نکات و اصول نگارشی، یک متن جذاب خلق کند. متنی که در آن یک تصویرسازی قوی انجام شود و طی آن نویسنده بتواند محتوای ذهن خود را براحتی در ذهن خواننده تخلیه کند.
بخشهای اساسی یک متن تبلیغاتی
عنوان
مهمترین بخش و اولین قسمت در یک کپی رایتر خوب بودن، عنوان است. عنوان نویسی قدمی مهم و تاثیرگذار بشمار میرود. پیامی که عنوانش توجه شما را جلب نکند، محکوم به نادیده گرفته شدن است. جالب است که بدانید بر طبق آمار، تعداد کسانی که عنوان را میخوانند 5 برابر کسانی است که کل متن را میخوانند. از هر 10 نفر نیز فقط 2 نفر متن کامل خبر شما را میخوانند. این یعنی نوشتن یک عنوان آتشین و چشمگیر. عنوانی که گویا و محرک باشد. این قدرت یک عنوان خوب است که میتواند تا 19 برابر بیشتر تبلیغ شما را اثرگذار کند.
ساده نویسی در تبلیغات
دومین توانایی برای یک کپی رایتر خوب بودن، ساده نویسی است. از شما میپرسم. شما یک متن ساده و روان و نزدیک به زبان روزانه خود را ترجیح میدهید؟ یا یک متن پرطمطراق و تجملاتی که برای تلفظ لغات نیز اذیت خواهیدشد، چه برسد به درک آنها! قطعا یک متن ساده و روان با لغاتی گویا و آسان.
و مورد سوم
اختصاصی نویسی در تبلیغات
متنی که نوشته میشود باید زبانش گویا و مختص یک نفر باشد. مثل ربات کلمات را پشت سر هم قرار ندهید. متنی که جامعه مخاطب وسیعی را شامل شود، الزاما متنی حرفهای و خاص نیست. فراموش نکنید زبان مخاطب خود را در نظر بگیرید و فقط برای او بنویسید.
خب، تا اینجا شما را با سه مزیت اصلی یک نویسنده حرفهای یا کپی رایتر خوب آشنا کردیم. بهتر است تمرین کنید. کتاب بخوانید. این یک پیشنهاد تجربه شده است. فرقی ندارد چه کتابی باشد. البته اگر در حوزه علاقه خودتان باشد که عالی است. اما این بهانه، شما را از مطالعه دور نکند. کتاب را صرفا نخوانید بلکه کلماتش را مزه کنید، صفحاتش را بجوید و به معنای جملاتش آغشته شوید. این کار به شما کمک میکند تا کلمات با تمامی زاویههای مغز شما عجین شوند. آنوقت شما یک چوب جادو کم دارید تا با اشاره به سر انگشتانتان بر روی صفحه معجزه کند!
دیدگاهتان را بنویسید