ماجراهای من و آقای کپی رایتر 5
ماجراهای من و آقای کپی رایتر 5
اپیزود 5
خب در این گرمای طاقتفرسا و جانکاه، تنها چیزی که میتواند در هر حالتی حال ما خوب کند، یک فنجان چای است، شما اینطور فکر نمیکنید؟ شاید چای هم از قابلیت کپی رایتری بهره برده که در هر حال و حالتی مفید است. بعید نیست به نظرم، نظر شما چیست؟
در ادامه باید از مزیتهای کپی رایتینگ باز هم بگوییم و بگوییم تا شما متقاعد شوید که واااااااااای چه هنر بی بدیلی است این کپی رایتینگ! و کپی رایتر ها چه آدمهای بینظیری هستند.
کپی رایتر در چه مواقعی دست به کار میشود؟
اگر قصد تولید محتوا دارید و دوست دارید در صفحه اول گوگل قرار بگیرید و حرفی برای گفتن و محتوایی برای دیده شدن داشته باشید، باید از این قابلیت بهره برده و در آن توانمند باشید. بطور حتم از الگوریتم تازه گوگل خبر دارید. گوگل هم هوشمند شده و کارها را سخت کرده پس دیگر ترفندهای قدیم سئو کارایی ندارند. حال این پیجهای مفیدی که مخاطب را بیشتر درگیر میکنند، بیشترین امتیاز را خواهند گرفت. شاید این لامپ در ذهنتان روشن شود که “مخاطب چطور بیشتر درگیر پیج خواهد شد؟”
خب واضح است، با تولید محتوای بهتر و مفیدتر. هرچه محتوای پیج شما مفیدتر و بهروزتر باشد، مخاطب شما بیشتر درگیر آن خواهد شد. این یعنی این پیج مفید است و محتوای مطلوبی برای ارائه دارد. این همان دلیلی است که شانس یک کپی رایتر خوب را بالاتر برده و کمک میکند تا او بیشتر و بیشتر در صفحات ابتدایی گوگل دیده شود.
خندهدار نیست که بگویم کپی رایتینگ مهارتی برای تاثیر گذاشتن بر قلوب مخاطبان است! حتی در فروش کالا هم موثر است و عملکرد شما را افزایش خواهد داد.
حوزههای فعالیتی کپی رایترها
در حالت کلی حوزه کاری کپی رایتر به 3 بخش تقسیم خواهد شد:
اول از همه مخاطب شناسی، یعنی تشخیص سلیقه و نیاز جامعه هدف.
حوزه دوم مهارت در نویسندگی، یعنی دست به قلمش خوب باشد، مهارت این را داشته باشد که بتواند با قلمش ذهن مخاطب را درگیر کند.
و سومین حوزه کسب کردن اطلاعات لازم و آگاهی یافتن از موضوع مورد نظر میباشد.
در تشریح مخاطبشناسی باید اینگونه بگوییم که مخاطب هیچوقت ذهن خود را درگیر یک متن نمیکند. شاید برایتان جالب باشد اما ذهن او درگیر نیازها و هدفی است که دارد، همینطور اولویتها و دغدغههایش. وقتی یک متن تبلیغاتی تولید میشود برای ارائه راه حل یک مشکل، آموزش دادن، اطلاع رسانی کردن یک موضوع و یا ایجاد ارتباط خوب با مخاطب است. حال اگر میخواهید متن شما به اندازه کافی موثر واقع شود بهتر است تا هدف اصلی با خواسته مشتری مورد نظر در یک نقطه با یکدیگر تلاقی کنند.
شناختن این نقطه خود یک گام مهم است. برای دستیابی به این نقطه شما باید مخاطب و نیازهای او را پیش از هرچیز بشناسید. این یعنی اشراف داشتن به علم روانشناسی برای شناخت هرچه بهتر از مخاطب. این یک هنر است که شما بتوانید یک تونل به ذهن مخاطب خود زده و راهکاری برای مشکل او ارائه کنید، مشکل او را حل کنید. یک کپی رایتر پیش از هر چیز باید با احساس مخاطب ارتباط برقرار کند. بهترین کار از نظر من این است که خودتان را به جای مخاطب هدف قرار دهید. از دید او ببینید و از دید او سوال بپرسید. از دید او نیازها را درک کنید و از دید او برای یافتن راه حل چارهجویی کنید.
چای من یخ کرد، ادامه داستان بماند برای قسمت بعد، بفرمایید یک لیوان چای!
دیدگاهتان را بنویسید